وبلاگ حقوقی شعیب نظری

نکات کلیدی و مهم دروس رشته حقوق

وبلاگ حقوقی شعیب نظری

نکات کلیدی و مهم دروس رشته حقوق

واژه های حقوقی مهم که باید بدانید (قسمت پنجم )

چهارشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۱۱ ب.ظ

ثلث: یک سوم – یک سوم، بخشی از ترکه که وصایای مالی موصی تا آن میزان بدون اجازه ورثه نافذ است.

ثمن: یک هشتم – از فروض ارث است و آن نصیب زوجه است خواه یکی باشد خواه بیشتر. به شرطی که از متوفی فرزندی مانده باشد / مالی که عوض مبیع در عقد بیع قرار می گیرد.

جاعل: از نظر حقوق مدنی متعهد در جعاله را گویند

جرایم: جمع جرم است که عبارتست از مخالفت یا نهی که قانون برای آن مخالفت مجازات کرده باشد

جرم: عملی است که قانون آن را از طریق تعیین کیفر منع کرده باشد.

جریمه: وجه نقد یا مال دیگر که بعنوان مجازات از مجرم گیرند.

جزیه: مالی است که یهود یا نصاری یا زرتشتیان به رئیس حکومت اسلام یا نایب او می دهند.

جد: پدر پدر، پدر مادر، پدر بزرگ ، نیا – جمع اجداد.

جده: مادر مادر ، مادر پدر، مادر بزرگ – جمع اجدات.

جعاله: عبارت است از الزام شخصی به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف معین باشد یا غیر معین

جعل: به معنی تزویر و وضع است و مزبور و وضاع به معنی جاعل است. همه آنها به معنی ساختن امری است از روی قصد و بر خلاف واقع مانند سند مجعول و سکه قلب و امثال اینها.

جماله: التزام شخصی است به پرداخت اجرت معلوم در مقابل عملی

جواز: صفت مشترک عقود و ایقاعاتی که به صرف قصد یک طرف قابل فسخ است، مترادف پروانه است.

جهل به قانون: یعنی بی اطلاعی از قانونی که منتشر شده و ضمانت اجراء دارد، جهل به قانون عذر محسوب نمی شود مگر در موارد خاص

چک: نوشته ای است که بموجب آن صادر کننده چک وجوهی را که نزد دیگری دارد کلاً یا بعضا به نفع خود یا ثالث مسترد می دارد.

حاکمیت: قدرت سیاسی دولت که در دست حکومت می باشد.

حاجب: منع کننده، پرده دار – حایل ، مانع ارث، وارثی که دیگری را از ارث محروم می کند.

حبس: نوعی از عقود احسان است.

حبس مطلق: در عقد حبس به معنی اعم. اگر حابس مدت معین نکند آن را حبس مطلق گویند.

حبه: واحد وزن است، برابر دو جو متوسط از دانه های جو.

حجب: حالت وارثی است که به واسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلا یا جزئا محروم می شود.

حجر: در لغت به معنی بازداشت، منع – نداشتن صلاحیت در دارا شدن حق معین و نیز نداشتن صلاحیت برای اعمال حقی که شخص آنرا دارا شده است.

حرام مؤبد: ازدواج در عده غیر.

حرمان: بی بهره بودن ، بی روزی ماندن – بی بهرگی ، بی نصیبی

حرمت: حرام بودن، آنچه که حفظ آن واجب بود. نهایت تعظیم و فروتنی در مقابل اوامر و نواحی است که موجب امتثال اوامر حق است. – آبرو ، عزت ، احترام.

حریت: آزاد بودن یعنی برده نبودن – آزادی

حصص: جمع حصه، بهره ها – برخه ها ، پاره ها

حصول: حاصل شدن، بدست آمدن، دست دادن، رسیدن.

حصه: سهم ، نصیب ، بهره.

حد: حد بمعنی مطلق مجازات است خواه مصرح در قانون جزا باشد یا باختیار قاضی بوده باشد.

حضانت: دایگی ، پرستاری ، در دامن خود پروراندن – عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل به توسط کسانی که قانون مقرر داشته است.

حق ارتفاق: حقی است برای شخص در ملک دیگری بواسطه مالکیت در ملک معین.

حق التولیه: سهمی از منافع موقوفه که معمولا واقف برای حق الزحمه متولی قرار میدهد ولو این که واقف و متولی یک نفر باشند.

حق العبور: یکی از نمونه های حق ارتفاق در ملک غیر است.

حق المجری: حق ارتفاقی است که به موجب آن مالکی از ملک یا املاک دیگران حق جریان دادن آب یا لوله گاز و نفت یا فاضلاب داشته باشد.

حق انتفاع: حقی است که بموجب آن، شخص می تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.

حق سکنی: حق انتفاع هر گاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد آن را سکنی و حق سکنی نامند.-حق سکنی در عقد ازدواج عبارت است از تفویض اختیار تعیین محل سکونت به زوجه.

حق شفعه: هرگاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک، حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع گویند.

حق العملکاری: نوعی از وکالت است در امور تجاری

حقوق اساسی: رشته ای است از حقوق داخلی هر ملت که بحث می کند از شکل حکومت و سازمانهای دولتی.

حقوق ثابته: مرادف حقوق مکتسبه است. حقوقی که تحت شرایط قانونی به دست آمده است و آن شرایط قانونی عوض شده است و با این حال حقوق به اعتبار شرایط زمان حدوث آنها معتبر باید شناخته شود.

حقوق واجبه میت: حقوقی که بعهده میت است و تا آنها را از ترکه خارج نکنند ترکه را بعنوان ارث بین وراث نمی توان تقسیم کرد.

حمل: آنچه به دست یا دوش کشند، بردن چیزی از جایی به جایی. به موجودی گفته می شود که در رحم زن وجود پیدا می کند و آغاز وجود آن از تاریخ انعقاد نطفه است و انتهای وجود آن ولادت است. در صدق حمل فرق نمی کند که از راه مواقعه حاصل شده باشد یا از طرق دیگر.

حیازت: در حقوق مدنی و فقه تصرف و وضع ید یا مهیا کردن وسائل تصرف و استیلاء بر چیزی.

حیازت مباحات: یکی از اسباب تملک، تصرف در مال مباح (مانند شکار) است.

حواله: عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالثی منتقل می گردد.

خال: دایی، خالو، برادر مادر. خالات: دایی ها، برادران مادر.

خسارت: مالی که باید از طرف کسی که باعث ایراد ضرر مالی به دیگری شده به متضرر داده شود.

خصاء: اخته کردن، خایه کشیدن.

خلاف: نوعی از جرائم که ماهیت آنها مخالفت با نظامات عادی باشد.

خلع ید: رفع تصرف از متصرف غیر منقول به استناد حکم دادگاه یا سند رسمی و با حکم قانون.

خمس: یک پنجم، پنج یکی هر چیز.

خیار: تسلط قانونی شخص در اضمحلال عقد.

خیار تخلف شرط: هر گاه بعد از عقد وفا به شرطی که شده (شرط صفت) نشود کسی به نفع او شرط شده می تواند معامله را فسخ و عوض را بگیرد و می تواند معامله را به همان نحو قبول کند.

نظرات  (۱)

سلام 

وقت شما بخیر

چطور میشه دانلود کرد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی