وبلاگ حقوقی شعیب نظری

نکات کلیدی و مهم دروس رشته حقوق

وبلاگ حقوقی شعیب نظری

نکات کلیدی و مهم دروس رشته حقوق

جزوه حقوق مدنی شعیب نظری (قسمت اول )

جمعه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۴۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در حقوق مدنی حق چیست و به چه معناست ؟

 حق عبارت است از توانایی و یا امتیازی که افراد به موجب قانون صاحب آن می شوند تا بتوانند زندگی کنند.در واقع حق نوعی اقتدار و تسلط و قدرت در اختیار افراد است .

در حقوق مدنی حق یا مالی است و یا غیر مالی ،حق مالی داخل در دارایی است و حق غیر مالی خارج از دارایی .

تفاوت میان حق مالی و حق غیر مالی

اصولا حق مالی با مباحث مالی در ارتباط است و حق غیر مالی با شخصیت انسان .

حق مالی حقی است که قابل تقویم به پول است مثل اینکه شما گوشی تلفن همراهتان را می دهید و به جای آن پول دریافت می نمائید .

اما حق غیر مالی حقی است که شما نمی توانید آن را تقویم به پول نمائید مانند حق زوجیت

پس اولین تفاوت اساسی ما بین حق مالی و غیر مالی درواقع قابل تقویم بودن و نبودن به پول است .

دومین تفاوت  در قابل اسقاط بودن یا نبودن است. حق مالی قابل اسقاط است اما حق غیر مالی قابل اسقاط نیست

سومین تفاوت ،حق مالی قابل توقیف است اما حق غیر مالی غیر قابل توقیف است

 

انواع حق مالی

الف -حق عینی       ب - حق دینی

حق مالی یاعینی است و یا دینی

حق عینی همان حق مستقیم افراد بر روی اموالشان است که رابطه ی مستقیم بین شخص و اموالش دارد مثل مالکیت شما بر گوشی تلفن همراهتان

به عبارتی حق عینی حقی است که شخص نسبت به هر عینی که وجود خارجی داشته باشد ، دارد و می تواند بی واسطه و مستقیم حق خود را بر آن اعمال کند . حق مالک بر ملک خود ، حق مساجر بر عین مستاجره ، حق مرتهن بر مورد رهن یا حتی حق ارتفاق و انتفاع نیز از حقوق عینی هستند


حق عینی به دو دسته ی حق عینی اصلی و تبعی تقسیم می شود

حق عینی اصلیدر حق عینی اصلی صاحب حق ، بی واسطه و مستقیم حق خود را اعمال کرده و می تواند به صورت کامل و یا ناقص از آن بهره ببرد که مثال معروف و مهم آن حق مالکیت است که فردی که مالک یک عین است ، مثلا صاحب یک خانه ، هر زمان که بخواهد از مایملک خود استفاده می کند یا مستاجر که بر منافع عین مستاجره حق عینی دارد .

 

حق عینی تبعی : حق عینی تبعی زمانی به وجود می آیدکه که یک عین ، وثیقه انجام یک تعهد قرار بگیرد ، مثل عقد رهن ، راهن مالی را نزد مرتهن به وثیقه می گذارد که در صورت عدم انجام تعهد خود ، مرتهن بتواند طلب خود را از آن طریق وصول کند . پس تا زمانی که عدم انجام تعهد اتفاق نیفتد ، مترهن حق خود را نمیتواند اعمال کند .حق عینی تبعی وابسته به یک حق دینی است یعنی اول باید حق دینی وجود داشته باشد تا بعدا به واسه آن حق دینی حق عینی تبعی به وجود بیاید.

حق دینی :

حقی است که شخصی به عهده ی شخص دیگر دارد مثل حقی که بستانکار بر بدهکار دارد که ممکن است به صورت تعهد به انجام کاری باید و یا می تواند به صورت تعهد به انجام ندادن عملی صورت بگیرد که البته انتقال مال و پرداخت دین دو مثال مهم انجام کار هستند .

مثال : وقتی از بانک وام می گیریم بانک از ما وثیقه می خواهد تا در صورتی که اقساط خود را پرداخت نکردیم بانک از طریق وثائق طلب خود را وصول کند .وقتی وام می گیریم به بانک بدهکار می شویم و یعنی بانک حق دینی پیدا می کند نسبت به ما  و حق عینی تبعی نسبت به وثیقه ی ما .

نکته : حق تالیف نه حق عینی است و نه حق دینی .

ماده ۲۹ قانون مدنی

ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقه‌های ذیل را دارا باشند:
۱- مالکیت (‌اعم از عین یا منفعت)
۲- حق انتفاع.
۳- حق ارتفاق به ملک غیر.

تنها حق کامل و یا به نوعی کامل ترین حق، حق مالکیت است که بر اساس ماده 30 قانون مدنی مالک اجازه انجام  هر کاری در ملک خود را دارد مگر مواری که قانون استثناء کرده باشد.

ماده ۳۰ قانون مدنی
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

دوقسم مالکیت  داریم  :

الف : عین (مثل تمام اشیاء)  ب: منفعت یعنی فایده عین (هر عینی فایده ای دارد) مثل سکونت در خانه و یا سوار شدن بر خودرو که منفعت است و مالکیت عین مثل مالک خانه و ماشین بودن .

مالکیت بر سه نوع است :

الف شخص هم مالک عین و هم مالک منفعت است .مثل مالکیت  خانه و ماشین

ب-شخص مالک عین است و مالک منفعت نیست .مثل مؤجر

ج-شخص مالک عین نیست اما مالک منفعت است .مثل مستأجر

حق انتفاع

ماده ۴٠قانون مدنی :

 حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.

حق انتفاع با حق مالکیت منافع متفاوت است

انتفاع در لغت به معنای نفع گرفتن و سود بردن آمده و در اصطلاح فقه به معنای حقی است که به موجب آن شخص می‌تواند از ملک غیر بهره‌مند شود.

در قانون مدنی، حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص می‌تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد، استفاده کند. در حق انتفاع، مال در مالکیت شخصی دیگر بوده و منافع نیز ملک شخص دیگری است و فقط شخص دارای حق انتفاع، حق استفاده و بهره‌برداری از آن را دارد، نه حق مالکیت بر آن را.

حق انتفاع یکی از شاخه‌ها و مراتب مالکیت است که طی قراردادی به شخص واگذار می‌شود؛ بنابراین جزو اموال وی محسوب می‌شود.

مال موضوع حق انتفاع دارای دو صاحب حق است

1- منتفع، که حق استفاده و بهره‌برداری از عین به او واگذار شده است.

2- مالک، که صاحب عین است و در اثر قرارداد، سهم بزرگی از حقوق خود را به منتفع واگذار کرده است.

تفاوت مالکیت منافع و حق انتفاع

بین مالکیت منافع و حق انتفاع شباهت زیادی وجود دارد اما از نظر ماهوی و عملی نباید آن دو را یکسان شمرد.

بر اساس ماده 40 قانون مدنی، «حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص می‌تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد، استفاده کند.»

در مالکیت منافع، ذره‌های منفعت در ملک صاحب آن به وجود می‌آید اما در حق انتفاع، منفعت به مالک عین تعلق دارد و در ملک او هم به وجود می‌آید و صاحب حق فقط می‌تواند از آن متنفع شود.

به عنوان مثال، در اجاره، مستاجر در اثر عقد، مالک منافع عین مستاجره می‌شود و بر طبق قاعده می‌تواند آن را به دیگری منتقل کند اما در حق سکنی، صاحب حق مالک منافع نیست تا حق تصرف در آن را داشته باشد و به همین جهت، اجاره ملکی که موضوع حق انتفاع قرار گرفته، از طرف صاحب حق نیز درست نیست، مگر اینکه مقصود از اجاره واگذاری اصل حق باشد.

به بیان دیگر مالکیت منفعت، حقی کامل است که امتیازهای مالکیت را دارد؛ در حالی که حق انتفاع به آن حد کمال نرسیده و صاحب آن تنها از حق استعمال و انتفاع بهره‌مند است.

فرض کنیم باغی برای مدت دو سال به اجاره داده شود. در این مدت مستاجر مالک منافع باغ است و تمام ذره‌های میوه در ملک او به وجود می‌آید؛ بنابراین در روزی که مدت اجاره پایان می‌پذیرد، آنچه از میوه‌ها بر سر درختان باقی است، به او تعلق دارد و می‌تواند پس از مدت اجاره نیز آنها را بچیند اما اگر حق انتفاع از همین باغ به مدت دو سال به او واگذار شده بود، چون منتفع مالک منافع نمی‌شد، ذره‌های میوه نیز در ملک او به وجود نمی‌آمد و به صاحب اصلی باغ تعلق داشت. جز اینکه او می‌توانست طرف دو سال از آنها بهره‌برداری کند بنابراین در آخرین روز سال حق او نیز از بین می‌رفت و دیگر نمی‌توانست میوه هایی را که هنوز بر درخت باقی است، بچیند.

اقسام حق انتفاع

حق انتفاع به معنای خاص به سه قسم است:

الف) عُمری: که به موجب قراردادی حق استفاده از ملک به مدت عمر خود مالک یا عمر منتفع یا شخص دیگری به منتفع واگذار شده باشد. چون مدت واگذاری و قرارداد به مدت عمر مالک یا طرف قرارداد یا شخص دیگری بیرون از قرارداد است، به این قرارداد، عمری گفته می‌شود.

ب) رُقبی: اگر مدت حق انتفاع معین باشد، به این حق انتفاع رقبی گفته می‌شود.

ج) سُکنی: اگر حق انتفاع در مورد سکونت در مسکنی باشد، حق سکنی نامیده می‌شود. این حق ممکن است به مدت عمر مالک یا منتفع یا شخص ثالث یا به مدتی معین باشد.

 حبس مطلق

اگر حق انتفاع به طور مطلق و بدون قید مدت به کسی داده شود، آن را حبس مطلق می‌گویند و این حق تا فوت مالک خواهد بود؛ مگر این که مالک قبل از فوت خود رجوع کند.
بنابراین در این نوع از حق انتفاع برخلاف اقسام دیگر، مالک حق رجوع دارد و همواره می‌تواند قرارداد حق انتفاع را بر هم بزند. در اصطلاح گفته می‌شود که حبس مطلق عقد جایز است و طرفین هر وقت که مایل باشند، می‌توانند آن را بر هم بزنند.

 حبس مؤبّد

قرارداد حق انتفاع به طور نامحدود و همیشگی است و اگر به امور عام‌المنفعه و خیریه اختصاص داده شده باشد، تابع احکام وقف خواهد بود.

 شرایط حق انتفاع

الف) حق انتفاع با عقد و قرارداد ایجاد می‌شود.

ب) موضوع حق انتفاع باید مالی باشد که استفاده از آن موجب از بین رفتن خود مال و عین آن نباشد.

ج) دارنده حق انتفاع (منتفع) باید در حین و زمان عقد موجود باشد.

د) در حق انتفاع، قبض و تسلط منتفع بر مال مورد انتفاع شرط صحت عقد است.

حق ارتفاق

حق ارتفاق عبارت است از حقی که برای یک شخص در ملک شخص دیگری وجود دارد یعنی  حقی است که به موجب آن صاحب یک ملک می تواند به سبب مالکیتی که دارد از ملک دیگری نیز بهره ببرد. این حق می تواند انواع متعددی داشته باشد. برای مثال حق ناودان، حق عبور و از این دست می باشد. به طور معمول این حق در مورد دو ملکی به وجود می آید که بهم نزدیک باشند. از طرفی دیگر می توان گفت که این حق فقط مختص زمین است و هر شخصی که زمینی را خریداری کند و مالک آن زمین بشود می تواند از حق ارتفاق استفاده کند. این حق مدت زمان مشخصی ندارد و از آن دسته از حقوقی دائمی است که مالک در برخی موارد می تواند به صورت محدود برای دیگران ایجاد کند. از طرفی دیگر باید گفت که اگر ملکی مشاع باشد ذکر این نکته ضروری است که این حق قابل تقسیم نخواهد بود و هر مالک به صورت جداگانه حق استفاده از این حق را خواهد داشت. در ماده ۱۳۴ قانون مدنی نیز به این موضوع اشاره شده است که هیچ کس از شرکا نمی تواند دیگری را مانع استفاده از حق خود نماید. حق ارتفاق از گذشته تاکنون مورد بحث قرار گرفته است و در قانون نیز موارد مختلفی به این موضوع اختصاص داده شده است اما با تمام این تفاسیر هنوز هم موارد متعددی از اختلاف در این زمینه در دادگاه ها مشاهده می شود.

حق ارتفاق  و حق انتفاع

حق ارتفاق در مورد مال غیرمنقول مورد استفاده می باشد ولی در مورد اموال منقول جای بحثی را باقی نخواهد گذاشت اما حق انتفاع دامنه گسترده تری را خواهد داشت و در مورد اموال منقول و غیر منقول مورد استفاده می باشد. از طرفی دیگر باید گفت که حق ارتفاق برای ملک است که قائم به زمین است اما حق انتفاع اینگونه نمی باشد و قائم به شخص خواهد بود. از نظر محدوده زمانی نیز می توان گفت که حق انتفاع به جز در مواردی محدود به صورت موقتی خواهد بود و این در حالی است که حق ارتفاق به طور معمول دائمی است.

 

پس حق ارتفاق فقط در اموال غیر منقول مانند زمین و خانه و باغ است اما حق انتفاع شامل اموال غیر منقول هم می شود .در نظر داشته باشید که در حق ارتفاق دو تا مال غیر منقول داریم و مالک یکی حق ارتفاق دارد بر مال دیگری اما در حق انتفاع فقط یک مال داریم .

یک حق هم داریم به نام حق تحجیر :

تحجیر یعنی شروع به احیاء و فراهم نمودن مقدمات احیاء

در گذشته کسانی که می خواستند زمینی را احیا کنند اول دور آن را با سنگ می چیدند که به این کار تحجیر گفته می شد .

در اثر تحجیر شخص مالک زمین نمی شودو فقط حق تقدم و اولویت پیدا می کند و حق تحجیر یک حق عینی است یعنی رابطه ی شخص با زمین است .

ماده 27 قانون مدنی

ماده ٢٧- اموالی که ملک اشخاص نمی باشد و افراد مردم می‌توانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوط به هر یک از اقسام مختلفه آن ها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند، مباحات نامیده می شود: مثل اراضی موات، یعنی زمین هایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آن ها نباشد.

مباحات را به وسیله حیازت می توان تملک کرد، مگر اینکه قانونی آن را ممنوع دارد.

در ماده ۳ قانون زمین شهری مصوب ۱۳۶۶ آمده است : (اراضی موات شهری زمین هایی است که سابقه عمران و احیا نداشته باشد.....)

در همان قانون ماده ۴ در تعریف اراضی بایر می گوید: اراضی بایر شهری زمین هایی است که سابقه عمران و احیا داشته و به تدریج به حالت موات برگشته، اعم از اینکه صاحب مشخصی داشته یا نداشته باشد.

در مورد مفهوم و چگونگی عمران و احیای اراضی موات در آیین نامه اجرایی قانون زمین شهری مصوبه ١۵/۴/١٣۶١ هیئت وزیران در ماده یک این آیین نامه آمده است ((منظور از عمران و احیا قابل قبول، مذکور در قانون زمین شهری عمومات مذکور در ماده ۱۴۱ قانون مدنی و مقررات بعدی در باب احیا و عمران اراضی و عملیاتی از قبیل شخم غیر مسبوق به احیا و تحجیر و ریختن مصالح در زمین و حفر چاه و نظایر آن عمران و احیا محسوب نمی گردد..

ماده 141 تا ماده 145قانون مدنی

ماد۱۴۱
مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است از قبیل زراعت، ‌درخت‌کاری، بنا ساختن و غیره قابل استفاده نمایند.

ماده۱۴۲
شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیر کننده ‌ایجاد حق اولویت در احیاء مینماید.

ماده۱۴۳
هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود.

ماده۱۴۴
احیاء اطراف زمین موجب تملک وسط آن نیز میباشد.

ماده۱۴۵
احیاء‌کننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.

نظرات  (۱)

سلام خدمت استاد ارجمند دکتر شعیب نظری

مطالب سایت بسیار عالی و کابردی هستند

اگر ممکن است فایل پی دی اف مطالب را هم برای دانلود بگذارید 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی