حقوق مدنی (اموال و مالکیت ) قسمت دوم
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۰۴ ب.ظ
نکته58 :به طورکلی هرکس مالک مالی میباشد، باید هزینهی نگهداری آن را نیزبپردازد وچون همانطور که گفتیم درحق انتفاع ملکیت منتقل نمی شود و منتفع فقط حق استفاده از منافع را دارد، پس مسؤول هزینه های نگهداری ملک و مال دیگری نیزنمی باشد و فقط هزینه های بهره برداری ازمال به عهدهی وی میباشد. نکته59 :منتفع نیزمانند هرامین دیگرمسؤول تلف مال موضوع حق انتفاع نیست مگر درصورت تعدی و تفریط. نکته61 :موارد زوال حق انتفاع در مادهی 57 به صورت کامل ذکرنشده است که به شکل ذیل بیان میگردد: الف.انقضای مدت ب.تلف شدن موضوع حق انتفاع.توضیح اینکه اصوالً درکلیهی عقود مستمر با ازبین رفتن موضوع عقد، عقد نیز قهراً به صورت خود به خودی از بین میرود به غیراز عقد رهن. ج.فوت یا رجوع مالک درحبس مطلق د.فوت منتفع درمواردی که قید مباشرت جهت انتفاع منتفع وجود دارد. ه.انتقال عین موضوع عقد به خود منتفع و.رجوع منتفع ازحق انتفاع درعقد حق انتفاع مجانی نکته61 :انتقال موضوع عقد موجد حق انتفاع به غیر، موجب بطالن حق انتفاع نمی شود و فقط منتقل الیه درصورت جهل به وجود چنین حقی برای ثالث، حق فسخ عقد را به دلیل خیار تخلف از شرط ضمنی خواهد داشت. نکته62 :وقف عبارتست از حبس مؤبدعین و تسبیل منافع. نکته63 :وقف حتماً باید ناظربرعین باشد و وقف منفعت، دین و حق امکان ندارد. نکته64 :حبس عین باید دایمی باشد و وقف نباید موقت باشد، هرچندپس ازمدتی هدف آن منتفی گردد. نکته65 :پس از انقعاد عقدوقف )ایجاب + قبول + قبض (خود مال موقوفه شخصیت حقوقی مییابد و دیگر به هیچیک از واقف یا موقوف علیهم تعلق ندارد. نکته66 :وقف برنفس باطل است اما دروقف عام ایرادی ندارد خود واقف نیز جزء موقوف علیهم باشد. نکته67 :درعقد وقف چه عام )موقوف علیهم غیرمحصور( باشد و چه خاص )موقوف علیهم محصور(همیشه ایجاب با واقف میباشد اما قبول دروقف عام با حاکم )دادستان یانمایندهی سازمانی که وقف مربوط به آن میباشد( بوده و در وقف خاص با طبقهی اول موقوف علیهم یا قائم مقام قانونی آنها میباشد. نکته68 :قبض مال موقوفه در وقف خاص مثل قبول آن با طبقهی اول موقوف علیهم و در وقف عام با متولی میباشد که اگرمتولی نبود، قبض نیزبا حاکم میباشد. نکته69 :درصورت نبود متولی که نمایندهی شخصیت حقوقی عین موقوفه است، ادارهی مال موقوفه تحت نظرولی فقیه خواهد بود. نکته71 :نظربه اینکه وقف در برخی موارد از احکام خاصی پیروی مینماید، میتواند معلق برمرگ واقف منعقدگردد با اینکه زمان مرگ معلوم نیست. نکته71 :واقف نیز باید مانند هرمالک دیگری که میخواهد درمایملک خودتصرف مادی یا حقوقی نماید مالک عین و منفعت مال موقوفه باشد.با وجود این امربه جهت تسهیل و شایع نمودن امروقف، وقف مالی که در اجاره میباشد را مطابق مادهی 42 صحیح میدانیم. نکته72 :قسمت دوم ماده ی52 که راجع به لزوم اهلیت داشتن واقف جهت انجام عقد وقف میباشد، به نظر زائد میرسد چون نظربه قواعد عمومی قراردادها برای انجام هرگونه تصرف حقوقی مالک باید دارای اهلیت انجام معامله باشد. نکته73 :همانگونه که قبالً توضیح داده شد، موضوع عقد وقف هم مانند عقد اجاره، حق انتفاع و عاریه باید مصرف نشدنی باشد. نکته74 :مال موقوفه میتواند منقول، غیرمنقول، مشاع یا مفروز باشد و از این حیث واقف محدودیت نخواهد داشت. نکته75 :همانطور که پیشتر در عقد موجد حق انتفاع به آن پرداختیم، قبض درعقد وقف نیزمانند دیگر عقود عینی، شرط تحقق، صحت، تشکیل و انعقاد میباشد و بدون قبض و به صرف ایجاب و قبول هیچ عقدی صورت نمی گیرد. نکته 76 :وقف مالی که قابل قبض نیست، باطل است. نکته77 :چون قبض یکی ازارکان عقد وقف میباشد، اگر واقف پیش ازبه قبض دادن مال موقوفه، فوت کند، عقدی به وجودنمی آید و مرگ وی سبب بطالن خواهدبود. نکته78 :پس از ایجاب و قبول عقد وقف برای به قبض دادن مال موقوفه، فوریت شرط نیست و هر وقت این رکن سوم عقد محقق شود، عقد وقف بوجودمی آید. نکته79 :نکتهی قابل توجه در مادهی 41 آن است که عبارت "الزم است " درماده به کل عقد وقف برمی گردد نه به قبض.توضیح اینکه بعد ازآنکه عقد وقف به نحو صحت واقع شد یعنی هم ایجاب، هم قبول و هم قبض محقق شدند، این عقد به وجودآمده، یک عقد الزم است و همچنان میگوییم قبض شرط صحت عقد است نه شرط لزوم. نکته81 :نظربه الزم بودن عقد وقف، میدانیم که دیگرهیچ تغییری پس ازانعقاد آن ازطرف هیچیک از طرفین ممکن نمی باشد.مثالً واقف نمی تواند متولی یا موقوف علیهم را عوض کرده و یا تغییر دیگری درمفاد عقد بوجود بیاورد. نکته81 :مادهی 41 که ناظر برلزوم عقد وقف و عدم امکان تغییر در مفاد آن بعد از وقوع میباشد از قوانین آمره بوده و تراضی برخالف آن نامشروع و باطل است. نکته82 :وقف مالی که منافع آن موقتاً متعلق به دیگری )عقداجاره ( یا مورد بهره برداری دیگری )حق انتفاع( میباشد، صحیح است اما وقف عین مرهونه چون متعلق حق عینی تبعی مرتهن است صحیح نمی باشد. نکته83 :ورشکسته رأساً و بدون اذن طلبکاران حق وقف اموال خود را ندارد. نکته84 :منظور از مقاصد نامشروع در مادهی 44 اعم از نامشروعیت جهت و نامشروعیت انگیزه میباشد که نامشروعیت جهت درکلیهی معامالت موجبات بطالن آن عمل حقوقی را فراهم میآورد. نکته85 :وقف برمعدوم نظربه قواعد عمومی کلیهی اعمال حقوقی، صحیح نمی باشد اما وقف برمعدوم به تبع موجود مانند حق انتفاع برای معدوم به تبع موجود امکان پذیرمی باشد )پدر واقف است ولی باوجودپسر، نوه ها را موقوف علیهم قرار میدهد(. نکته86 :وقتی وقف برمعدوم به تبع موجود را صحیح میدانیم، به طریق اولی وقف برحمل صحیح میباشد چون حمل معدوم محسوب نمی شود ا لبته صحت آن مشروط برزنده به دنیا آمدن وی میباشد. نکته87 :اگرواقف مالی را توأمان برموجود و معدوم بدون تبع موجود وقف نماید، وقف نسبت به موجود صحیح ونسبت به معدوم باطل خواهد بود. نکته88 :وقف برمجهول یعنی معلوم نبودن موقوف علیهم صحیح نمی باشد اما اگر وقف برمعلوم )موقوف علیهم مشخص( باشد اما مجهول المصرف باشد، اگروقف خاص باشد، وقف باطل است اما اگر وقف عام باشد، قانون مدنی میگوید صرف بریات عمومیه میشود اما قانون اوقاف که قانون خاص و دراین زمینهی ارجح میباشد میگوید وقف عام برمعلوم ولی مجهول المصرف، صرف تحقیق و تبلیغ و نشرکتب در زمینه معارف اسالمی و عمران موقوفات میشود. نکته89 :واقف حق ندارد ازمنافع موقوفه منتفع شود و خود جزء موقوف علیهم باشد مگر در وقف عام.به همین جهت میگوییم، وقف برنفس، باطل است. نکته91 :شرط به سود واقف برعهدهی موقوف علیهم باطل است ولی خللی به خود وقف وارد نمی کند. نکته91 :اگر واقف قسمتی از منافع مال موقوفه را برای دیون یا معیشت خود قراردهد، وقف دراین قسمت باطل است. نکته92 :واقف میتواند ضمن عقد وقف خودش یا شخص دیگری را متولی قراردهد یا اینکه چند نفر را به نحو اجتماع یا استقالل یا ترتیب متولی قراردهد که دراین صورت مطابق قواعد تعدد نمایندگان میگوییم اصل بر اجتماع است یعنی اگرچند متولی مشخص نماید و ترتیب، استقالل یا اجتماع را مشخص نکرده باشد میگوییم باید بصورت اجتماعی مدیریت مال موقوفه را برعهده گیرند و تصمیم هرشخصی بدون اذن و اطالع دیگری غیرنافذ است برعکس حالت استقالل که هریک به صورت انفرادی میتوانند تصمیم گیری نمایند. نکته93 :پس ازعقد وقف، واقف یا متولی نمی توانند تغییری درمفاد عقد دهندمثالً متولی راتغییرداده یا اضافه نمایند مگردرخودعقدوقف شرط کرده باشند که متولی قابل تغییر باشد. نکته94 :متولی، نماینده و مدیرمال موقوفه که شخصیت یافته است میباشد نه واقف. نکته95 :اگرمتولی مال موقوفه خیانت کند، مطابق قانون مدنی حاکم فقط حق دارد ضم امین نماید و وی همچنان به سمت خود باقی است و فقط اگر وصف خاصی درمتولی شرط شده باشد و وی فاقد آن وصف گردد دراین صورت قهراً منعزل میشود. نکته96 :مطابق قانون اوقاف اگرمتولی یا ناظرخیانت نمایند پس از رسیدگی دادگاه حسب مورد، آنها را معزول یا ممنوع المداخله یا ضم امین مینماید. نکته97 :واقف میتواند یک ناظراستصوابی یا اطالعی برمتولی قراردهد که درحالت استصوابی تصمیمات متولی باید اول به تصویب این ناظربرسد بعد اجرا شود اما در حالت ناظراطالعی متولی فقط با اطالع وی وحتی بدون رضایت او میتواند تصمیمش را اجرا نماید. نکته98 :درحالت اطالق وسکوت واقف درتعیین استصوابی یااطالعی بودن ناظر، میدانیم که اصل براطالعی بودن ناظرمی باشد. نکته99 :ادارهی مال موقوفه درصورت عدم تعیین متولی در وقف خاص برعهدهی خود و موقوف علیهم و در وقف عام طبق نظر ولی فقیه خواهد بود. نکته111 :متولی نمی تواند تولیت را به دیگری تفویض نماید چون درصورت تفویض مسؤولیت، خود شخص از مسؤولیت بری میشود و این خالف نظر واقف است و فقط درصورتی که قید مباشرت متولی نشده باشد، وی میتواند وکیل بگیرد که دراینصورت خود متولی همچنان مسؤول اقدامات خود وکیل خواهدبود. نکته111 :طبق اصل محترم بودن عمل انسان، متولی نیزمانند هرشخص دیگر مستحق اجرت عملی که انجام میدهد خواهد بود.حال اگرخود واقف ضمن عقد وقف حق التولیه را از منافع مشخص کرده باشد، وی مستحق آن و در غیر اینصورت مستحق دریافت اجرت المثل خواهد بود. نکته112 :قبل ازتعیین حصهی هریک ازموقوف علیهم ازمنافع، آنها حق دینی برمال موقوفه و منافع آن دارند و پس ازتعیین حصه، دیگر حق آنها به حق عینی برآن منافع تبدیل میشود و آنها بدون اذن کسی حتی متولی میتوانند هرتصرفی درآن مال بنمایند مگر در ضمن عقد وقف، واقف اذن متولی را شرط کرده باشد. نکته113 :مخارج اصالح و تعمیر و تحصیل منفعت، برحق موقوف علیهم مقدم میباشد مگر واقف ترتیب دیگری را مقرر نموده باشد. نکته114 :اصوالً اجازهی فروش مال موقوفه را نداریم مگرجایی که آنقدرخراب شود که عمران آن متعذّر باشد ویا کسی برای عمران آن حاضرنشود و از انتفاع بیفتد و جایی که در وقف خاص بیم سفک دماء)خونریزی وقتل( بین موقوف علیهم برود که باید عوض حاصل از بیع، صرف اقرب به غرض واقف شود. نکته115 :مطابق قانون مدنی در وقف عام برمعلوم درصورتیکه منافع موقوفه مجهول المصرف باشد، منافع مال موقوفه صرف بریات عمومیه میشود.همچنین است در صورت تعذّر مصرف منافع موقوفه درمورد خاصی که واقف تعیین نموده است که این مورد شامل هر دو نوع وقف )عام وخاص( میشود. نکته116 :الزم به یادآوری میباشد دروقف خاص گفتیم در صورتیکه منافع مجهول المصرف باشد، از همان ابتدا میگوییم وقف باطل است. نکته117 :حق ارتفاق یک حق عینی قائم به ملک میباشد و جدا ازملک قابل انتقال نیست و عبارتست از حقی برای شخصی درملک دیگری که اصوالً به علت وضع طبیعی امالک به وجودمی آید که البته میتواند ناشی از قراردادنیزباشد. نکته118 :اگر مجرای آب شخصی در ملک دیگری باشد و خراب شود طوری که باعث خسارت به خانه شود صاحب مجرا ملزم به تعمیرآن نمی باشد و صاحب خانه باید ازخود دفع ضررکند که البته به نظر میرسد خیلی باقاعدهی الضرر همخوانی ندارد. نکته119 :هرکس اذن در انتفاع از مالی را به دیگری بدهد، چون اذن قابل رجوع میباشد هر زمانیکه بخواهد میتواند از اذنش برگردد مگربه موجب قانون )منع نبش قبر( و یا قرارداد )سلب حق رجوع مالک ( این حق ازوی گرفته شده باشد. نکته111 :مادهی 107 برگرفته از قاعدهی الضرر میباشد که میگوید کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی نماید که موجب ضرر به همسایه شود، مگر دو شرط را دارا باشد: اوالً اینکه تصرف به قدرمتعارف باشد.ثانیاً برای رفع حاجت یا دفع ضرر از خود باشد. نکته111 :کسی نمیتواند از دیوار مشترک، در، روزنه یا شبکه به خانه همسایه بازکند اما از دیوار مختص خود حق دارد فقط روزنه و شبکه بازکند وهمسایه نیز چون دیواراختصاصی خود میباشد، حق منع او را ندارد و فقط میتواند جلوی آن دیوارکشیده یا به طریقی مانع رؤیت شود. نکته112 :تحجیرکه یکی از انواع حقوق عینی میباشد فقط برای شخص آنهم درصورتیکه نیت احیاء داشته باشد، حق اولویت دراحیاء بوجود میآورد و به هیچ وجه تحجیر، موجب مالکیت نمی شود وآن چیزی که مملک میباشد احیاء آن هم باقصد قبلی تملک میباشد.
۹۸/۰۶/۱۳