واژه های حقوقی مهم که باید بدانید (قسمت آخر )
نماآت: افزودنی ها، اضافه شدن ها، رشد و نمو یافته ها زیاد شدن – ارتفاع گرفتن. واهب: تملیک کننده مجانی مال به دیگری، طرف عقد هبه. واخواست: اعتراض را گویند وارث: کسی که از دیگری مالی را به ارث میبرد. وثیقه: مالی است که وام گیرنده تحت یکی از صور قانونی آن را نزد وام دهنده می گذارد. وجوب: به معنی لزوم عقد یا ایقاع. وجه ملزم: عمل حقوقی است که موجب تعهد گردد مثلا وکالت دادن ضمن عقد لازم، مصداق وجه ملزم است پس وجه ملزم یعنی صورت الزام آور. ودیعه: عقدی است که به موجب آن یکنفر مال خود را به دیگری می سپارد برای اینکه آن را مجانا نگهدارد. وکالت:عقدی است که به موجب آن شخص به دیگری اختیار انجام عملی را به نام و به نفع خود می دهد وکالت دهنده را موکل و وکالت گیرنده را وکیل نامند. وصایت: عبارت است از اینکه شخصی به موجب یک یا چند نفر را برای امر یا امور یا تصرفاتی نسبت به بعد از فوت خود مأمور کند. وصی: عامل به وصیت، سرپرست شرعی. وصیت: اعمال حقوق مدنی از طریق استخلاف وضع: نهادن چیزی را در جایی، قراردادن نوعی تعهد یا قرارداد می شمارند. وفاء: به سر بردن عهد و پیمان – دوستی ، صمیمیت – انجام پذیرفتن. وفاء به عهد: عمل تعهد بر طبق تعهد را گویند. وقف: عقدی که به موجب آن مالک، عین مال معینی از اموال خود را از نقل و انتقال مصون کرده (حبس می کند و منافع آن را در اختیار شخص یا اشخاص یا مصرف معین می گذارد. وقف بر نفس: این نوع وقف باطل است. اما اگر وقف بر شخص حقوقی کند یعنی وقف بر مصارف عام کرده و خود هم استفاده کند اشکالی ندارد مانند اینکه شخصی قریه ای را وقف بر دانشگاه کند. ولات: جمع والی است. به معنی فرمانداران کسانی که از نظر کشوری حاکم بر ناحیه ای هستند که از شهر بزرگ تر و از ایالت کوچک تر است. ولایت قهری: یعنی ولایت اجباری طفل با پدر و جد پدری اوست و ولی نمی تواند از دخالت در دارائی طفل خودداری کند. معنای ولایت حق تصرف در ممال طفل و اعمال نظر در مصالح طفل است. ولی: در لغت به معنی سرپرست است. کسی به حکم قانون اختیار دیگری یا دیگران را در قسمتی از امور دارا می باشد، امور خصوصی و خواه در امور عمومی مانند اختیار هریک از کارمندان دولت در حدود شغل خود. هامش: هر نوشته که بصورت تغییر یا اضافه در حاشیه سند درج شود و جزء سند باشد. هبه: تملیک عین بدون عوض و بطور منجر. هدم: خراب کردن، ویران کردن – خرابی ، ویرانی ید: به معنی دست – قدرت، سلطه ، نفوذ – تصرف در مالی را ید گویند. منابع و مأخذ: اصطلاحات حقوقی از کتابچه قانون مدنی تدوین آقای جهانگیر منصور – فرهنگ اصطلاحات حقوقی – اینترنت ( سایت ها و وبلاگهای حقوقی)
|
|||
---|---|---|---|